سایت جـامع آستـان وصـال شامل بـخش های شعر , روایت تـاریخی , آمـوزش مداحی , کتـاب , شعـر و مقـتل , آمـوزش قرآن شهید و شهادت , نرم افزارهای مذهبی , رسانه صوتی و تصویری , احادیث , منویـات بزرگان...

زبانحال حضرت زینب سلام‌الله‌علیها در برگشت به کربلا

شاعر : مجتبی صمدی شهاب
نوع شعر : مرثیه
وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع
قالب شعر : مربع ترکیب

ای در مـدار عـشـق نـیـمِ دیگـر من            برخـیـز مهـمـانت رسـیـده دلـبر من

در زیرِ خاکی خاکِ عالم بر سرِ من            هرگـز نمی‌شد این جـدایی بـاورِ من


باور نمی‌کـردم که داغـت را ببـیـنم

روزی بیـاید بـر سرِ قـبـرت نـشـینم

حالا رسیدم خواهرت خود را رسانده            تقـدیر من را بر سرِ قـبـرت نشـانده

جـسمِ مرا شـوقِ تو تا اینجا کـشانده            ورنـه دگر جـانی بـرایِ من نمـانـده

جـانـان من جـانی بده که نیـمه‌جـانم

امروز من در کسوت یک روضه خوانم

بعد از وداع آخـرت با کام عـطشان            وقتی که رفتی ماندم و اندوه طفلان

شد دیـده‌ام سـیل و دلم مانند طـوفان            دنبال تو روحـم روانه شد به مـیدان

تا اینکه رعد و برق ماتم زد به خیمه

اسب بـدونِ صـاحـبت آمد به خـیـمه

با سـر دویـدم سـویِ تـو پـایِ پـیـاده            دیدم تنت در بین خاک و خون فتاده

از دور دیـدم یـک‌نـفـر که ایـسـتـاده            چکمه به سینه دشنه بر حلقت نهاده

هر ثانیه بر خواهرت صد سال می‌رفت

او ضربه می‌زد مادرت از حال می‌رفت

بعد از تو فـکـر عـابـد بـیـمـار بودم            فـکـر وداع و دفـنِ تو ای یـار بودم

در حالـتی درمـانـده و دشـوار بودم            تا چـشـم وا کـردم سـرِ بـازار بـودم

تا آمدم بر خود دو دسـتم بـسته دیدم

پیشانی‌ات را روی نی بشکسته دیدم

دشـمن مرا با جبر و ظلم تام می‌برد            گَه با شتـاب و گَه مـرا آرام می‌بـرد

من را به جُـرم حـامیّ اسلام می‌برد            من را برای بزمِ شهـر شـام می‌برد

در پشت دروازه مرا با لـرزه بردند

من را میان چـشم‌های هـرزه بُـردند

در پیش روی چشم خـیس کودکانت            بـزم عـجـیـبی دیـدم از نامحـرمانت

از کـینه ها کرده جسارت بر لبـانـت            با چوب دستی ضربه میزد بر دهانت

بر رقص و پا کوبی کنارت امر می‌کرد

بالا سرت با خنده شرب خمر می‌کرد

ساکت نماندم حرف حق ابراز کردم            صوتِ علی را من طنین انداز کردم

با خطبه‌هایم مشت شان را باز کردم            مثـل هـمه پیـغـمـبران اعجـاز کردم

گر چه مـیان ریـسـمان‌ها بود دسـتم

بت‌های شامی را خـلیل آسا شکـستم

نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.



دشـمـن مـرا با اخـتـیـار تـام می‌برد            گَه با شتـاب و گَه مـرا آرام می‌بـرد



من را به جُـرم منکـر اسلام می‌برد            من را برای بزمِ شهـر شـام می‌برد



بیت زیر به دلیل مستند نبودن تغییر داده شد؛ لازم به ذکر است که به استناد کتب الارشاد۲/۱۷۶؛ مناقب الطاهرین ۲/۵۸۶؛ کَشف الغُمَّة ۲/۲۵۲؛ إعْلام الوَری ۳۵۳؛ الثّاقِب فِی الْمَناقِب ۳۳۳؛ کامل بهائی ۶۳۴؛  جلاءالعیون ۶۰۲؛ بحارالأنوار ۴۵/۱۲۱؛ منتهي‌ الآمال ۴۹۱؛ نفس المهموم ۳۷۴؛مقتل مقرّم ۳۳۵؛ قمقام ۵۳۲؛ اِثْباتُ الْهُداة ۴/۴۳؛ مقتل جامع ۲/۶۸ تلاوت قرآن توسط سر مطهر سیدالشهدا در روز دوم ورود اهل بیت به کوفه و در کوچه یا بازار کوفه بوده است نه مجلس یزید یا ابن زیاد!! همچنین به گزارشی الثّاقِب فِی الْمَناقِب ۳۳۳؛ بحارالأنوار ۴۵/۳۰۴ و ۱۸۸؛ مقتل امام حسین ۲۳۹) یک مورد هم در بازار شهر شام و بر روی نیزه بوده است و نه در داخل مجلس یزید و داخل تشت. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنیدِ ضمناْ پنج بند از این شعر به دلیل ایرادات متعدد و ذکر مطالب تحریفی کلا حذف شد



تـا آیـۀ قـرآن بـرون شـد از زبـانـت            با چوب دستی ضربه میزد بر دهان